Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرگزاری مهر، حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا تویسرکانی، در مراسم یادبود شهید مدافع امنیت سید روح الله عجمیان و گرامیداشت هفته بسیج گفت: به عنوان یک طلبه و بسیجی، وقتی در مجلس شهدا حاضر می‌شوم و خود را در برابر آن‌ها تصور می‌کنم، احساس خجالت و شرمندگی دارم.

وی با اشاره به اینکه ما در برابر شهدا بسیار حقیر و کوچک هستیم و حرفی برای گفتن نداریم، عنوان کرد: شهیدان مدافع امنیت استان البرز، علی اصغر قورت بی گلو و سید روح الله عجمیان، دو جوان بودند که به شکوه، عظمت و جلال رسیدند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

ما در روز قیامت متوجه خواهیم شد که این شهدا به چه مقام و جایگاهی دست یافتند؛ کسی که چشم بصیرت و فهم عمیق داشته باشد، آرزویی جز شهادت ندارد.

نماینده ولی فقیه در سازمان بسیج مستضعفین با بیان اینکه خداوند شهادت را نصیب هر کسی نمی‌کند، زیرا اعطای این نعمت، لیاقت، شایستگی و صلاحیت می‌خواهد، مطرح کرد: ما در این دنیا در یک مبارزه قرار داریم که بر خلاف برخی صحبت‌های ساده لوحانه، تمام شدنی نیست. تا ما در این دنیا هستیم، مبارزه، جهاد، چالش و درگیری نیز وجود دارد.

به گفته حجت الاسلام والمسلمین تویسرکانی، زندگی یک عقیده و تلاش برای تحقق این عقیده است که این نهضت ادامه دارد و ما با نگاه شیعی و قرآنی، این جهاد و مبارزه را ادامه می‌دهیم. امروز در مقابل ما، جریان گمراهی قرار گرفته که تمام اعمال زشت دنیا را زیبا می‌بیند و اقدام به انجام آن‌ها می‌کنند که هر یک از این اعمال پیامدهای بسیار تلخی برای جامعه دارد.

وی مطرح کرد: در جنگ صفین، تعدادی از یاران حضرت امیرالمومنین علی (ع)، فحاشی می‌کردند که امام علی (ع) به آن‌ها فرمود: علی یار بددهن نمی‌خواهد، اگر می‌خواهید فحش بدهید از اینجا بروید. ما در این ۶۰ روز، حدود ۳۰ شهید بسیجی را تقدیم نظام و انقلاب کرده‌ایم که همه آن‌ها با دست خالی به شهادت رسیدند، اما حماسه آفریدند و با شهادت خود این جریان را رسوا کردند.

کد خبر 5640669

منبع: مهر

کلیدواژه: شهدا استان البرز سازمان بسیج مستضعفین بوشهر هفته بسیج بسیج جام جهانی 2022 قطر کرمانشاه تیم ملی فوتبال ایران خطبه های نماز جمعه گرگان اغتشاشات 1401 اردبیل تبریز ویروس کرونا همدان اصفهان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۴۸۱۷۶۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

این شهید حتی موقع به‌ دنیا آمدن فرزندش هم حاضر نشد به خانه برگردد!

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، این یک بیت شعر با خط زیبای شهیدسید مهدی شاهچراغ برای همیشه به یادگار ماند: با صدهزار جلوه برون آمدی که من /با صدهزار دیده تماشا کنم تو را. شهیدسید مهدی شاهچراغ معلم و هنرمند خطاط بود. اما دغدغه جنگ و جبهه او را به میدان جهاد کشاند. سیدمهدی نه در دوران جنگ که پیش از آن در عرصه انقلاب و بیداری و آگاهی مردم و هم محلی‌هایش نسبت به ظلم رژیم شاه سهیم بود. شهید سیدمهدی شاهچراغ خیلی زود به آرزویش رسید و مزد مجاهدت‌های خود را در عملیات غرورآفرین الی بیت‌المقدس گرفت. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ او آسمانی شد، آنچه درپی می‌آید ماحصل گفتگو با محترم‌السادات شاهچراغ همسر شهید سیدمهدی شاهچراغ است.

بی‌قرار رفتن بود

بنابر روایت ایسنا، سیدمهدی متولد ۶ تیرماه سال ۱۳۳۸ دامغان بود. درسخوان بود و همزمان با درس و تحصیل کار هم می‌کرد. خدمت سربازی‌اش را در اصفهان سپری کرد. کمی بعد معلم شد و بعد از آن ازدواج کرد. همسرش می‌گوید: وقتی ازدواج کردم سنم کم بود. خیلی از کارهای خانه را بلد نبودم. سیدمهدی من را در کارهای خانه مثل آشپزی و لباس شستن کمک می‌کرد. همیشه نماز را اول وقت می‌خواند و من بلافاصله پشت سرش می‌ایستادم. نمازهای جماعت‌مان را هیچگاه از یاد نمی‌برم. زندگی خوبی داشتیم. او در دوران انقلاب هم فعالیت داشت. چند روز قبل از پیروزی انقلاب بود. مردم راهپیمایی می‌کردند. سیدمهدی در جلوی صف راهپیمایان، عکس امام (ره) را به سینه چسبانده بود و شعار می‌داد. جمعیت به پادگان نزدیک می‌شد. سیدمهدی میان نظامیان رفت و گروهی از آن‌ها را همراه خود میان مردم کشاند. بعضی‌ها می‌گفتند: «این چه کسی است که با جرأت آن‌ها را به جمع ما می‌کشاند.» چند روز بعد پادگان‌های ارتش به دست مردم فتح شد. جنگ که شروع شد، سیدمهدی هم بیقرار رفتن شد. جهاد فرصت دوباره‌ای برای همسرم بود. او کار، درس و معلمی را به عشق حضور در میدان جهاد رها کرد و راهی شد. با اینکه ما منتظر تولد فرزندمان بودیم. اما همین هم مانع سیدمهدی نشد.

خبر تولد فاطمه

خدا خیلی زود فاطمه را به ما هدیه کرد. خبر تولدش را در جبهه به او دادند. دوستانش می‌گفتند: یکی از بچه‌ها فریاد زد: دختر سید مهدی متولدشده! همرزمانش که متوجه شدند، از شادی فریاد کشیدند و تبریک گفتند. شیرینی می‌خواستند. هرکس به نحوی سر به سر سیدمهدی می‌گذاشت. بعضی‌ها از دور می‌گفتند:مبارکه! عده‌ای هم می‌پرسیدند:اسم دخترت را چی می‌گذاری؟ سیدمهدی با خوشحالی جواب داد: فاطمه!

فرمانده گردان رو به سیدمهدی کرد و گفت:شما دیگر برگرد! خانمت به شما احتیاج دارد. بچه‌ها می‌خواستند از سیدمهدی خداحافظی کنند که او با حرفش همه را متعجب کرده و پاسخ داده بود: من تا آخرعملیات می‌مانم.

شهادت در بیت المقدس

همرزمش لحظه شهادت کنارش بود. ابوتراب کاتبی بعدها برایم از آن لحظه اینگونه روایت کرد. آتش سنگینی بود. خمپاره‌ای به سنگرشان خورد به طرفشان رفتیم و صدای ناله‌ای شنیدیم. کمرش ترکش خورده بود. می‌دانستم که به تازگی پدر شده است. دو انگشتر در دست داشت. آن‌ها را درآوردم و صورتم را نزدیکش بردم و گفتم: سیدجان! بگو هر چی می‌خواهی بگو! دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید، اما نتوانست و همان لحظه به شهادت رسید. همسرشهید در ادامه می‌گوید وقتی به شهادت رسید کوچک‌ترین تغییری در صورتش ایجاد نشده بود. چهره‌اش همان بود که موقع خداحافظی آخر دیده بودیم. گویی خوابیده بود.

بدرقه با دعای خیر

قبل از رفتن به جبهه پیش پدرش رفت تا از او هم اجازه بگیرد. پدرش بعدها برایم گفت سید مهدی آمد و در حالی‌که سرش پایین بود به من گفت: پدر! از شما اجازه می‌خواهم تا با خیال راحت به جبهه بروم. من هم نگاهی به او کردم و پاسخ دادم با وضعی که همسرت دارد من صلاح نمی‌بینم که تنهایش بگذاری! فردای همان روز برای وداع آخر آمد. من هم که اصرار سیدمهدی را برای رفتن دیدم، رضایت دادم و دعای خیرم را بدرقه راه او کردم و گفتم خدا پشت و پناهت!

فاطمه و شهادت پدر

خیلی طول نکشید که خبر شهادت سیدمهدی را برای خانواده آوردند. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات الی بیت‌المقدس سیدمهدی به آرزویش رسید. تشییع پیکر شهید خیلی شلوغ بود. بسیاری از مردم آمده بودند تا حضورشان تسلی خاطر بازماندگان باشد. فاطمه، چند روزه بود. دائم گریه می‌کرد. فاطمه را روی سینه پدر شهیدش گذاشتند آرام شد.

از شهید سیدمهدی شاهچراغ وصیتنامه‌ای بر جا ماند که در یازدهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ و تنها چند روز قبل از شهادتش آن را نوشت. شهید سیدمهدی شاهچراغ بسیار ولایت‌مدار بود. او در این نوشتار در کنار توصیه‌هایی که به خانواده داشت از ملت ایران خواسته بود که برای امام دعا کنند.

۲۷۲۱۹

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901499

دیگر خبرها

  • مبارزه با استکبار در دنیا، صدور فرهنگ انقلاب ایران است
  • آسمانی شدن مادر شهیدان دزفولی در اندیمشک
  • حمایت جهانی از فلسطین «طوفان الاقصی» دوم است/ اسرائیل بازنده اصلی
  • تمام جاده‌های اصلی و فرعی استان ایلام باز است
  • روایت رستمی از مبارزه با فرنگی‌کار ژاپنی با وجود مصدومیت
  • این شهید حتی موقع به‌ دنیا آمدن فرزندش هم حاضر نشد به خانه برگردد!
  • وداع با پیکر ۲ شهید گمنام در حرم حضرت معصومه(س)
  • امام صادق(ع) و عبور از دوگانه‌های باطل
  • قیام طوفان‌الاقصی از غزه آغاز شده اما تداوم آن به صورت جهانی است
  • دیدار فرماندار شهرستان ارومیه به مناسبت روز کار و کارگر با خانواده شهید